

«پاندای محجوب بامبو به دست با چشم هایی دور سیاه در اندیشه ی انقراض» اثر جابر حسین زاده نودهی.
این کتاب دومین کتابیه که از مجموعه طنز جهان تازه دم نشر چشمه خوندم.(اولیش کتاب فروش خیابان ادوارد براون بود.) و خب انقدری از نظرم جالب بودن که بقیشون رو هم بخونم.
کتاب از زبان شخصی روایت میشه که به نظر می رسه کمی روان پریشه. مجرده، تنها زندگی می کنه و روابط چندان موفقی نداره. کتاب یه روایت غیر خطی داره و توی هر فصل کتاب، یک سری از اطرافیان و آدم های زندگی راوی معرفی میشن. آدمایی که اگه دقت کنی، اونا هم به نوعی، هرکدوم اختلالات روانی خاص خودشون رو دارن. از افسردگی گرفته تا سادیسم و مازوخیسم و .... یه کتاب طنزه ولی نه به این معنا که میشه با صدای بلند بهش خندید. ولی بامزست و دوست داشتنی. شوخی های خیلی ریزی توش داره که با دقیق خوندن میشه تشخیصشون داد. عملا حرفایی رو که نمیشه صریح گفته بشه، خیلی هنرمندانه توی جملاتش بیان کرده، بدون اینکه بهانه ای دست سانسورچی ها بده ;-)
در کل کتاب ساده و روانیه،پر از جزئی نگری های زیباست و من از خوندنش لذت بردم. بنظرم باید واسه پیدا کردن نویسنده های خوب ایرانی، سراغ کتابای نشر چشمه رفت.
پ ن: اینجا یک ساله شد :-)
کتاب از زبان شخصی روایت میشه که به نظر می رسه کمی روان پریشه. مجرده، تنها زندگی می کنه و روابط چندان موفقی نداره. کتاب یه روایت غیر خطی داره و توی هر فصل کتاب، یک سری از اطرافیان و آدم های زندگی راوی معرفی میشن. آدمایی که اگه دقت کنی، اونا هم به نوعی، هرکدوم اختلالات روانی خاص خودشون رو دارن. از افسردگی گرفته تا سادیسم و مازوخیسم و .... یه کتاب طنزه ولی نه به این معنا که میشه با صدای بلند بهش خندید. ولی بامزست و دوست داشتنی. شوخی های خیلی ریزی توش داره که با دقیق خوندن میشه تشخیصشون داد. عملا حرفایی رو که نمیشه صریح گفته بشه، خیلی هنرمندانه توی جملاتش بیان کرده، بدون اینکه بهانه ای دست سانسورچی ها بده ;-)
در کل کتاب ساده و روانیه،پر از جزئی نگری های زیباست و من از خوندنش لذت بردم. بنظرم باید واسه پیدا کردن نویسنده های خوب ایرانی، سراغ کتابای نشر چشمه رفت.
پ ن: اینجا یک ساله شد :-)
تبریک به من
تبریک به تو
تبریک به همه
تازه داره حس کتابخونیم بیدار میشه :-))) ولی حیف که سال تحصیلی قراره بازکورش کنه د:
ش,رافتا تابستون کوتاهه. تا من میام لود بشم تموم میشه. بعد میگی چرا ملت عشق رو کشش دادی بخونی.
توی یک سالگی وبت تاااازه من این کتابو شروع کردم :-)
طنزای ریز و جالبی داره
من پشت دوتا کتاب گیر کرده بودم دیگه جلو نمیتونستم برم نه تموم میشن نه دلم میومد ول کنم وقتی تموم شدن رگباری بعداون نه تا کتاب خوندم :))) اینکه سرمم شلوغ بود بی تاثیر نبود :دی هم ارکسترشبانه... و هم ایشون :دی خیلی چسبید واقعا.در ادامه این موضوع که قیمتشم ده تومن بود.از کتابایی که ازینجا ترغیب شدم که بخوام بخونم فقط کتاب فروش خیابان ادوراد براون و تارهای جادویی فرانکی پرستو مونده که تو سفارشای پیش رو اولی رو میگیرم یه حس اخیشی دارم خیالم راحت طورانه :)))
اومده بودم نطرتو بخونم ببینم چقدر باهم هم نظریم...کتابش واقعا لذت بخش بود مخصوصا که من بعداز یه تعداد کتاب با تم های جورواجور و بعضا بشدت ناراحت کننده اومده بودم.حس اینکه خسته از بیرون اومدی چایی میریزی میشینی به کنجی پاتو دراز میکنی داشتم موقع خوندش..
نمیدونم شاید چون نسخه الکترونیک استفاده میکنی بیشتر به چشمت میاد ولی من وقتی قیمت کتابای اموت و رشد قیمتیش توی تجدید چاپ هاش رو میبینم یا کتابای کوله پشتی با تمام علاقه ای که به نشرش دارم؛ برام زیاد گرون به نظر نمیاد.اون دوتا نشر اکثر کتاباشون بالای ۲۵ تومنه دوروبر ۳۰ تومن ولی وقتی چشمه رو میبینم زیر پونزده تومن خیلی کتابایی که میخوامو داره زیاد به چشمم نمیاد :دی
چشمه رو واقعا دوست و قبول دارم کیف میکنم باهاش
یسال چن روزگی اینجا هم مبارک
خیلی چشمم دنبال ایشون و کتاب فروش... پیدا کنم حتما میخونم :) مخصوصا که چشمه هم استن :)) مشخصه الویتم با کتابای چشمه؟
حالا هی نویسنده های ما از اسمای عجیب غریب و (مثلن) جذاب واسه کتاباشون استفاده می کنن که جذب خواننده کنن ولی دریغ از یک نفر :)))
خیلی مبارک باشه.
من کتال "کتاب فروش..." رو خوندم. یه پست ازش می نویسم. اما کلا خواستم بگم کتابایی که معرفی میکنی گوشه ذهنم میمونه تا بخونمشون بعدا!
مبارکه یک ساله شدن این بچه :)
++دیگه امتحانات تموم شده و قطعا وبلاگت منبع خوبی واسه پیدا کردن کتاب غیر درسی هست :)
دیدگاه ها [ ۱۰ ]